پارت بیست

زمان ارسال : ۴۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه

پلک‌های متزلزلم رو روی هم می‌کوبم و چشم از چشم‌هاش می‌گیرم. چی رو ببخشم شیدا؟ گناه نکرده‌ت رو؟ تو خودت زنجیر شده‌ی آداشی. چقدر... چقدر دوست دارم لجنی مثل آداش جواب تک‌ تک کارهاش رو بگیره، دقیقا مثل نواب. ذره‌ای از مرگش به اون حالت تحقیرانه ناراحت نشدم و حتی بعد اون برام مهم نبود چی شد و کجا دفن شد. فقط یه چیزی دلم رو سبک می‌کنه! اینکه اسم نحسش کمتر از دو ماه دیگه به طور کل از روی من بردا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زینب

    ۱۸ ساله 10

    دلم خیلی برای ماهرخ میسوزه اینکه تنهاست واون همه عذاب کشیده بیشتردلمومیسوزونه

    ۱ سال پیش
  • نازنین مرادخانلو | نویسنده رمان

    قربون دلت :))

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    20

    عالیه

    ۱ سال پیش
  • نازنین مرادخانلو | نویسنده رمان

    فدای شما

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.